چند روز پیش روزنامه ی اعتماد ملی را ورق می زدم ناخود اگاه(!) یاد حرف مادرم افتادم که همیشه میگفت :
اگر احساس کردی فقط یک دعای مستجاب داری ان دعا «عاقبت به خیری» باشد!
جناب کروبی شنیده بودم از یاران دیرین امام (ره ) بودید.
شنیده بودم مدت ها در زندان های ساواک شکنجه شده بودید!
شنیده بودم ...
وخود در تلوزیون دیدم هنگامی که امام رفته بودند چطور بر سر و صورت خود می زدید و خوب میدانم فیلم بازی کردن نبود ...
(همانطور که شنیده بودم معین از دانشجویان پیرو خط امام بود! و...)
اخر شمایی که انقلاب مدیونتان است چرا ؟! شمایی که برای این انقلاب زحمت کشیده ایدچرا ؟
چطور میتوانیم باور کنیم که شما شده اید سردم دار ازادی و دموکراسی غربی ؟!
چطور میتوانیم باور کنیم رفته اید جزو کسانی که ولایت فقیه را( اشکار یا نهان )زیر سوال میبرند؟!
ارمان ها که عوض نشده اند؟
اصلا چطور میتوانیم باور کنیم این ها حرف های شماست ؟!
وقتی این ها را می خوانم یا می شنوم دود از کله ام بلند میشود و دلم می سوزد اری دلم می سوزد!!!!!
(اما بر خلاف کسانی که...) برایتان دعا میکنم! خدا را چه دیدی ؟
نمی دانم بگویم(؟) روی مطالبتان و از همه مهمتر روی کسانی که در روزنامه تان قلم میزنند بیشتر دقت کنید یا ....
چندی پیش هم صحبت از شبکه ی خصوصی بود؟ مگر صدا و سیما زیر نظر رهبری نیست ؟ ومگر شما چه می خواهید بگویید؟
اینها را گفتم تا بگویم :
به کجا چنین شتابان ؟!!!!
اقای کروبی کجایش مهم است! خیلی ....
روزی نیاید که ببینیم تیم مقابل برای شما دست می زند و هورامیکشد! (اگر تا به حال نیامده باشد !)
تازه فهمیدم مادرم چه میگفت!
اقای کروبی حرف ها ی زیادی داشتم که می خواستم بگویم اما گفته اند :
در خانه اگر کس است یک حرف بس است !
واگر کس هم نیست که... بی خیال !!!!!
پی نوشت :
1.قبلا پیام هاجر اعظم طالقانی را دیده بودیم کاش به انجا نکشد!
نوشته شده توسط : یک نسل سومی